نيليانيليا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

نيليا دختر نيلگون

باشگاه تنیس

تو این هفته یه روز با اصرار هادی رفتیم باشگاه تنیس .من نمیخواستم برم کلی بهانه اوردم که برای نیلیا خطرناکه با اون توپای سنگین . برای منم ورزش سنگینیه و ازین حرفا .ولی بعد که رفتیم خیلی خوش گذشت روحیه م عوض شد .نیلیام یه ساعت اول تو کالسکه ش خواب بود و ما تمرین کردیم وقتی بیدار شد دید چه جای باحالیه.کلی سر ذوق اومده بود گوشه زمین با یه راکت سبک که هم قد خودش بود این ور و اون ور میرفت .میدوید دنبال توپا.توپ جم کن خوبی بود.من و هادی هم نوبتی مواظبش بودیم نیاد وسط زمین. فکر کنم جذابترین ددر عمرش بود . بلند بلند میگفت آکک(راکت) -ننیس. دوستای هادی هم خوششون اومده بود میگفتن حتما بیاین تمرین کنین.ولی بنظرم برای نیلیا خطرناکه فضای جدا ب...
2 خرداد 1392

نیلیا-16 ماهه

 ١٠ ماه از اولین روزایی که میذارمش خونه مامان جون و میرم اداره میگذره روزای اول سخت بود و هر روز سخت ترم می شه.صبح ها بیدار باشه و  با نق نق و گریه باهاش خداحافظی میکنم مامان جون میگه زود آروم می شه و مشغول بازی می شه مامان جونم صبح نمی ذاره بخوابه  .ظهرها هم دم در خونه منتظره و صدا میزنه :ماما,هادّی. سراغ دوربین رفتم میبینم همش فیلمه تا عکس .آخه شیرین زبونیاش ما رو وادار میکنه همشو ضبط کنیم دنبال اولین فرصتم که فرهنگ لغاتشم بنویسم قربونش برم کم نمیاره هر کلمه ای رو تکرار میکنه حتی اگه سخت باشه آهنگشو میگه . یه دفعه بابا هادی بهش گفت بگو پیچ گوشتی سریع گفت:پیدو تی (بابا   من از اون اتاق: ) عکسا و ...
30 ارديبهشت 1392
1